زمان جاری : سه شنبه 16 اردیبهشت 1404 - 7:22 بعد از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم



ارسال پاسخ
تعداد بازدید 82
نویسنده پیام
ernika آفلاین


ارسال‌ها : 15
عضویت: 14 /7 /1391
سن: 14
تشکرها : 1
تشکر شده : 14
خرابکاری دوستم بعد از مکه اومدن بابا و مامان /طنز

[تصویر: botri-ab.jpg]

مادر و پدر دوستم از مکه اومده بودن ، دوستم هم جوگیر میشه کار کنه. بعد از رفتن مهمونای غریبه میره تو آشپزخونه می بینه چند تا بطری آب هست ، در راستای مرتب سازی آشپزخونه آبِ بطری هارو خالی می کنه و همه رو میزاره یه گوشه که بده با آشغالا ببرن بیرون...

خلاصه میاد میشینه پیش مامان و بابا و اونایی که هنوز مونده بودن خوب که به حرفاشون گوش می کنه میبینه دارن از آب زمزم و خواصشو این چیزا صحبت می کنن و مامانش می گفته دیگه نذاشتن بیشتر آب زمزم بیاریم ، به هر کس یه کم میرسه....

تازه می فهمه چه گندی زده...

زود بر می گرده تو آشپزخونه و بطری هارو از آب پر می کنه و میزاره سر جاشون ، دوستم می گفت : باید بودی موقع خوردن آب میدیدی فامیلامونو.... همه از آب لوله کشی شفا می خواستن.. !!! Ol5401Ol5401


جمعه 14 مهر 1391 - 23:09
نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده: 2 کاربر از ernika به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: ardeshir24 & pooria &
ardeshir24 آفلاین


فعال
ارسال‌ها : 35
عضویت: 16 /6 /1391
محل زندگی: مشــهد
سن: 100000
تشکرها : 5
تشکر شده : 7
پاسخ : 1 RE خرابکاری دوستم بعد از مکه اومدن بابا و مامان /طنز

ممنون


امضای کاربر : خودم را دوست میدارم....اما،بیش از خودم این تویی که از من پیشی‌ گرفته ای....تو را به حرمت تمام لحظه هأیی که پاک یافتمت،به حرمت چشمهایت که راهنما شدند بر تاریکی‌ شبهایم،به حرمت همیشه بودن هایت که قراراست برای این دل بی قرار،تو را به حرمت هرچه خوبی‌ که با تو تولد یافته دوست میدارم....تو را دوست میدارم به خاطر تنها خودت،همه آنچه که هستی‌،و تمام امید هایی که از لبخندت جاری میشود و این روز‌ها شده،باور تمام لحظه‌های من،دوست میدارم...تو را دوست میدارم،چون که خدا دوست میدارد حجم همه بودن هایت را،همه حضورت را..... تو را دوست میدارم،چون تو،خود دوست داشتنی �


شنبه 15 مهر 1391 - 13:45
نقل قول این ارسال در پاسخ
ارسال پاسخ
پرش به انجمن :

theme designed for MyBB | RTL by MyBBIran.com