كسي كه ديگري را دوست دارد و به راستي به او عشق مي ورزد، هر روز تلاش مي كند يك كشيش دهكده اي باشد كه دوست دارد همه شب خيابان هاي تنگ و پرپيچ و خم خود را طي كند و در محيط انديشه و هوش و استعداد محبوب خود گردش نمايد.((آندره موروا))
اگر ما دلدار خود را با ويژگي هاي خاص خودش برگزيده ايم، بايد بگذاريم كه او در حركات و پرورش و نمو آزاد باشد.((آندره موروا)) عشق نياز به تجزيه كننده ندارد، بلكه براي بيان نيازمند شاعر است.((آندره موروا)) كسي كه با نيروي تمام دوست دارد و با قدرت كامل عشق مي ورزد، مي فهمد كه اگر لازم باشد بايد خود را تازگي مجدد بخشد و دم به دم خويش را نو و نوتر نمايد.((آندره موروا)) يك عشق بزرگ، به موجودات بسيار ساده قدرت و قابليت تيزهوشي، از خودگذشتگي و اعتماد و اطمينان خاص مي بخشد.((آندره موروا)) در ادبيات نيز مانند عشق نمي توان به گزينش ديگري اعتماد كرد. بايد كه مؤمن و معتقد و وفادار باشيم نسبت به آنچه كه طبع و انديشه ي ما مي پسندد.((آندره موروا)) مرد اگر نمي خواهد در مرحله ي عشق و محبت خسته شود، بايد با حسن نيت، اهميت مقامي را كه عشق در زندگاني و حيات يك زن دارد درك كند.((آندره موروا)) هيچ كاري ممكن نيست براي مملكت انجام گيرد، مگر اينكه هوي و هوس و خواهش هاي نفساني و هيجان هاي روحي مانند عشق و خشم و جز آن در امور مملكتي راه نداشته باشد.((آندره موروا)) در حقيقت، هيچ چيزي براي فرمانبران و زيردستان آنقدر باعث دلسردي و دلسوختگي از كار نمي شود كه داشتن يك مدير سست عنصر و دو دل و دورو.((آندره موروا)) عشق پيرانه سر نيز مي تواند آن قدر مؤثر و گيرا و همان اندازه صادقانه و صميمانه باشد كه مهرورزي ايام جواني، صادقانه و صميمانه و مؤثر و گيرنده است.((آندره موروا))