loading...
بهترین سایت سرگرمی ایران
سلام
سلام دوستان گلم

 دوستان عزیزی که در نطرات یا پیام ها در خواست تبادل لینک می نمایند

توجه نمایید در انتها و پایین صفحه سیستم تبادل لینک می باشد

رمضان

آمد گه آمرزش و شهرُ الله عظمی
توفیق خدایا، تو ز ما سلب مفرما

السلام علیک یا شهر الله الاکبر و یا عید اولیائه

در ماه پر خیر و برکت رمضان برایتان قبولی طاعات و عبادات را آرزومندم ...

التماس دعا

دانلود موزیک متن

محسن چاووشی

به نام (امیر بی گزند) با کیفیت 320





h2o بازدید : 160 شنبه 28 بهمن 1391 نظرات (0)


زمانی که فیض کاشانی در قمصر کاشان زندگی می کرد، پدر خانمش، ملاصدرا، چند روزی را به عنوان میهمان نزد او در قمصر به سر می برد.

در همان ایام در قمصر، جوانی به خواستگاری دختری رفت. والدین دختر پس از قبول خواستگار، شرط کردند که تا زمان عقد نه داماد حق دارد برای دیدن عروس به خانه عروس بیاید و نه عروس حق دارد به بیرون خانه برود.
از این رو، عروس و داماد که عاشق و شیدای همدیگر بودند و می خواستند همدیگر را ببینند، به فکر چهره ای افتادند که ....................

h2o بازدید : 163 سه شنبه 24 بهمن 1391 نظرات (0)

سلام دوستان گلم چه روز ولنتاین چه روزسپندار مذگان را به شما تبریک می گم


امیدوارم هر روزتان روز عشاق باشد

باآروزوی موفقیت توام با خوشبختی برای همه شما

goodman




برای دیدن اس ام اس و عکس مناسب ولنتاین به ادامه مطلب بروید

تشکر

h2o بازدید : 202 شنبه 07 بهمن 1391 نظرات (0)

غروب گفت:
اگرچه زیبا ترین و تماش
ایی ترینم و طلوع را می توانم سرخ و گریان سازم
اما گاهی عجیب دلم برای طلوع تنگ می شود

آسمان گفت :
اگرچه آبی و نیلگونم و درخشان از ماه و ستارگانم
اما گاهی دلم برای زمین تنگ می شود وغم دوریه زمین مرا بارانی می کند

خورشید گفت :
گرچه گرم و خیره کننده ست روشنایی ام
و تمام زیبایی ماه از من است
اما حسرت نوازش مهتاب آزارم می دهد و روزی نیست که دلتنگش نشوم

 

دریا گفت :
اگرچه زلال و پاکم و امواجم مدام بر تن سخره ها مشت می کوبند
ولی هیچ گاه لبان خروشانم برای گرفتن بوسه ای حتی سرد به لب سخره ها نمی رسند
و غم دوری ساحل دلم را عجیب تنگ می سازد

در این لحظه ماه رو به من کرد و گفت :
تو نیز بگو کیستی و برای چه دلت تنگ است !!
گفتم اگرچه جوانم و دلم از جوانی سوخته
و گشته سپید گیسوانم
اما گاهی دلم برای جوانی تنگ می شود
من یک نفس عمیق بر درک
جوانی ام . . .

h2o بازدید : 150 دوشنبه 11 دی 1391 نظرات (0)

نام ترانه :سنگ غرور
خواننده : حمید عسکری
 _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|___͡͡͡ _▫_͡ ___͡͡π__͡͡ __͡▫__͡͡ _|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|___͡͡͡ _▫_͡ ___͡͡π__͡͡ __͡▫__͡͡ _|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_
فكر میكنی كی هستی.فكر میكنی چی هستی
كه با سنگ غرورت . قلب منو شكستی
فكر میكنی زوریه . خاطر خواهی پولیه
دوست داشتن آدما . فكر كردی اینجوریه
فكر كردی اینجوریه
فكر میكنی من كیم . آدمكی پوكیم
یك عاشق شیك و لوس . بگو واسه تو چیم

بگو بگو بگو واسه تو چیم


 _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|___͡͡͡ _▫_͡ ___͡͡π__͡͡ __͡▫__͡͡ _|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|___͡͡͡ _▫_͡ ___͡͡π__͡͡ __͡▫__͡͡ _|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_


فكر میكنی كی هستی فكر میكنی چی هستی
كه با سنگ غرورت . قلب منو شكستی
فكر میكنی زوریه . خاطر خواهی پولیه
دوست داشتن آدما . فكر كردی اینجوریه
فكر كردی اینجوریه
فكر نكنی با گریه . میبخشمت دوباره
بازیم نده كه بازی . رنگی واسم نداره
آره فكر كن تو بردی . فصلی كه با تو ساختم
من میدونم تو بازی . به این زمونه باختم
 _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|___͡͡͡ _▫_͡ ___͡͡π__͡͡ __͡▫__͡͡ _|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|___͡͡͡ _▫_͡ ___͡͡π__͡͡ __͡▫__͡͡ _|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_
فكر میكنی كی هستی فكر میكنی چی هستی
كه با سنگ غرورت . قلب منو شكستی
فكر میكنی زوریه . خاطر خواهی پولیه
دوست داشتن آدما . فكر كردی اینجوریه
فكر كردی اینجوریه

h2o بازدید : 168 یکشنبه 26 آذر 1391 نظرات (0)

امروز یه آهنگ یه شعر براتون میزارم شاید خارج بزنه چون تبلیغاتی نخونده اینو امیر دوستم زمانی عشقه اولش بعد سالها ترکش کرد خوند دیگه نخوند وقتی اینو میخوند براش اشک فراوان داشت ،شاید درکش برای خیلی ها سخت باشه اما  این با عشق تمام خوند و گیتار می زد .روی عکس کلیک کنید

 

 

 

h2o بازدید : 144 پنجشنبه 23 آذر 1391 نظرات (0)

رهایم کنید….

از وقتی تنها شدم معنی خیلی از حرفها رو فهمیدم

درد دوری ، حسرت دیدار ، جدایی ، فاصله ، غم وغصه

کاش همه اینها معنی دیگه ای داشتن

ولی دلتنگی وتنهایی منو با همه اینها آشنا کرد

شبها با حسرت دیدار تو خوابیدم

همه رویاهای شبهامو با غم دوری تو به صبح رسوندم

و بالاخره با تنهایی از خواب بیدار شدم.

از تنهایی با همه دوست شدم

با فاصله ها و جدایی ها و حسرت ها زندگی کردم

اما تنها کسی که به من وفادار موند و تنهام نذاشت،

تنها یار تنهاییم ، تنهایی بود….

 

http://s3.picofile.com/file/7583616341/16.gif

 

kissبی معرفتها چرا نظر نمی زارین kiss

kiss

cool

h2o بازدید : 136 پنجشنبه 23 آذر 1391 نظرات (0)

چه جذابی … چه گیرایی

و باید رفت…

همه چیز به پایان رسید!

آری وقت رفتن است…

وقت سفر کردن و دل کندن…

وقت جدایی…

پای رفتن نیست…

اما باید رفت…

رفت و مقصد را جست!

نمی دانم به کدامین سو می روم…

اما می روم…

باید ادامه داد…

هنوز مانده…

مسیر طولانی و مقصد دور…

هم شادم و هم غمگین!!!

شادم از پایان و غمگینم از پایان!!!

کوله بارم را بسته ام…

آماده ی سفر…

اما دل کندن دشوار است از عزیزان!!!

رسم روزگار این است…

جدایی از کسانی که دوستشان داری!!!

سخت است اما چاره ای نیست!

دلم برای همه تنگ می شود…

رفتن اجباریست…

ماندن بعید…

تنها باید رفت و سفر کرد!!!

تنها باید ادامه داد!!!

آری می روم…

h2o بازدید : 160 پنجشنبه 02 آذر 1391 نظرات (0)
خداي من خداييست كه اگر سرش فرياد كشيدم به جاي اينكه با مشت به دهانم بزند با انگشتان مهربانش نوازشم مي كند و مي گويد ميدانم جز من كسي نداري !!!




خدايا، حکمت قدم هايي را که برايم بر مي داري بر من آشکار کن، تا درهايي را که به سويم مي گشايي، ندانسته نبندم و درهايي که به رويم مي بندي ، به اصرار نگشايم..



h2o بازدید : 137 چهارشنبه 26 مهر 1391 نظرات (0)

پیرمرد صبح زود از خانه بیرون امد.پباده رو در دست تعمیر بود در خیابان شروع به راه رفتن کرد که ناگهان ماشینی به او زد.به زمین افتاد.مردم دورش جمع شدند و او را به بیمارستان رساندند.پس از پانسمان زخم ها پرستاران از او خواستندکه اماده شود تا از استخوان هایش عکسبرداری شود.پیرمرد به فکر فرو رفت و یکباره از جا بلند شد و لنگ لنگان به سمت در رفت.به پرستاری که می خواست تا مانع رفتنش شود گفت که عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست.پرستار سعی کرد او را برای ماندن و ادامه درمان قانع کند ولی موفق نشد.از پیرمرد دلیل عجله اش را پرسید!در جواب گفت زنم در خانه سالمندان است.من هر صبح به انجا میروم و صبحانه را با او میخورم. نمیخواهم دیر شود.پرستار گفت اصلا نگران نباشید.ما به او خبر میدهیم که امروز دیرتر میرسید.پیرمرد جواب داد: متاسفم!او بیماری فراموشی دارد و متوجه چیزی نخواهد شد ш حتی مرا ُم نمیشناسد.پرستار با تعجب پرسید: پس چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید در حالی که شما را نمیشناسد!؟...پیرمرد با صدایی ارام و غمگین گفت: اما من که میدانم او کیست

h2o بازدید : 146 جمعه 14 مهر 1391 نظرات (0)
../upload/1/0.355024001313972201_jazzaab_ir.gif


پیش از این ها فکر می کردم خدا
خانه ای دارد میان ابرها




مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتی از الماس و خشتی از طلا





پایه های برجش از عاج و بلور
بر سر تختی نشسته با غرور




ماه، برق کوچکی از تاج او
هر ستاره پولکی از تاج او






اطلس پیراهن او آسمان
نقش روی دامن او کهکشان

h2o بازدید : 158 چهارشنبه 22 شهریور 1391 نظرات (0)

بازی اورجینال Pes 2013

بازی اورجینال Pes 2013

 

شب آرامی بود

می روم در ایوان، تا بپرسم از خود

زندگی یعنی چه؟


مادرم سینی چایی در دست

گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من

خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا

لب پاشویه نشست

پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد

......................................................................

h2o بازدید : 152 یکشنبه 15 مرداد 1391 نظرات (1)

خداوند همه چیز را در یک روز نیافریده است ، پس چه چیز باعث شده که من بیندیشم که می توانم همه چیز را در یک روز بدست بیاورم ؟

 


اگر ذهن خالی، مثل شکم خالی سر و صدا می کرد، انسان ها همیشه به دنبال دانش بودند.


انسان های بی هدف مجبورند تمام عمر برای انسان های هدفمند کار کنند.


مغزهای بزرگ، در خصوص ایده ها صحبت می کنند. مغزهای متوسط، در مورد حوادث بحث می کنند و مغزهای کوچک، درباره مردم.


 جاده ی زندگی نباید صاف و مستقیم باشد ، خوابمان می گیرد ... دست اندازها نعمتند !


بهترین مترجم کسی است که سکوت دیگران را ترجمه کند.


 هفتاد درصد پاسخ هر مساله ای به فهم دقیق آن مساله باز می گردد.


خداوندا ! بگذار همیشه خواهان

انجام آنی باشم که بیش از توان من است .



کسی که مرتکب هیچ اشتباهی نشده است مطمئنا هیچ چیزی را امتحان نکرده است.


   هر اندیشه شایسته ای به چهره انسان زیبایی می بخشد .


از جمله رازهای موفقیت انسان های موفق ، کوتاه بودن فاصله "اندیشه" تا "عمل" آن هاست .


 اگر می خواهی ببینی در نزد خداوند چه جایگاهی داری ،‌ به درون خودت مراجعه کن ببین خداوند در نزد تو چه جایگاهی دارد .


خوشبختی حقیقی از آن کسانی است که افکار خودشان را به طرف چیزی غیر از خوشبختی خودشان برگردانده باشند.  


زندگی تراژدی است برای آن‌کسی‌که احساس می‌کند و کمدی است برای آنکه می‌اندیشد


 من انسانی هستم میان انسان های دیگر بر سیاره زمین ، که بدون دیگران معنایی ندارم.

 

موفقیت از آن کسانی است که منتظر دیگران نمی مانند.

 انسان اگر کسی است ، لازم نیست تا چیزی باشد.

 

عقاب هم در ابتدای پرواز پر می زند ،اما هنگامی که اوج می گیرد ، دیگر حتی نیازی به پر زدن ندارد.

 

حال شبیه برفی است که در دست داری؛ اگر از آن استفاده نکنی آب خواهد شد.

 مردی که کوه را از میان برداشت کسی بود که شروع به برداشتن سنگ ریزه ها کرد.

 

قانون زندگی قانون باورهاست و هر دستاوردی از یک باور شروع می شود.

 

در بیکرانه زندگی دو چیز افسون می کند : آبی آسمان را که می بینی و می دانی که نیست ، و خدا را که نمی بینی و می دانی که هست.

 اگر خاموش بنشینی تا دیگران به سخنت آورند ، بهتر از آنست که سخن بگویی و خاموشت کنند


کاری که مایه ترس تو است انجام بده ، آنگاه مرگ ترس تو حتمی است.

کسی که هیچ چیز را تحمل نمی کند ، خود تحمل ناپذیر است

درد من حصار برکه نیست ... درد من زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان نمی رسد.


 خداوندا ! چه چیز گم کرد آنکه تو را یافت و چه پیدا کرد آنکه تو را گم کرد .


 

h2o بازدید : 207 یکشنبه 15 مرداد 1391 نظرات (2)

 داستان کوتاهی از آنتوان چخوف

همین چند روز پیش، پرستار بچه‌‌‌هایم را به اتاقم دعوت كردم تا با او تسویه حساب كنم.

به او گفتم:بنشینید می‌‌‌‌دانم كه دست و بالتان خالی است امّا رودربایستی دارید و آن را به زبان نمی‌‌‌آورید. ببینید، ما توافق كردیم كه ماهی سی‌‌‌روبل به شما بدهم این طور نیست؟

- چهل روبل.

- نه من یادداشت كرده‌‌‌‌ام، من همیشه به پرستار بچه‌‌هایم سی روبل می‌‌‌دهم. حالا به من توجه كنید.

شما دو ماه برای من كار كردید.

- دو ماه و پنج روز

- دقیقاً دو ماه، من یادداشت كرده‌‌‌ام. كه می‌‌شود شصت روبل. البته باید نُه تا یكشنبه از آن كسر كرد. همان طور كه می‌‌‌‌‌دانید یكشنبه‌‌‌ها مواظب "كولیا" نبودید و برای قدم زدن بیرون می‌‌رفتید. سه تعطیلی . . . "یولیا واسیلی ‌‌‌‌اونا" از خجالت سرخ شده بود و داشت با چین‌‌های لباسش بازی می‌‌‌كرد ولی صدایش درنمی‌‌‌آمد.

- سه تعطیلی، پس ما دوازده روبل را می‌‌‌گذاریم كنار. "كولیا" چهار روز مریض بود آن روزها از او مراقبت نكردید و فقط مواظب "وانیا" بودید فقط "وانیا" و دیگر این كه سه روز هم شما دندان درد داشتید و همسرم به شما اجازه داد بعد از شام دور از بچه‌‌‌ها باشید.

دوازده و هفت می‌‌شود نوزده. تفریق كنید. آن مرخصی‌‌‌ها ؛ آهان، چهل و یك‌ ‌روبل، درسته؟

چشم چپ "یولیا واسیلی ‌‌‌‌اِونا" قرمز و پر از اشك شده بود. چانه‌‌‌اش می‌‌لرزید. شروع كرد به سرفه كردن‌‌‌‌های عصبی. دماغش را پاك كرد و چیزی نگفت.

- و بعد، نزدیك سال نو شما یك فنجان و نعلبكی شكستید. دو روبل كسر كنید.

فنجان قدیمی‌‌‌تر از این حرف‌‌‌ها بود، ارثیه بود، امّا كاری به این موضوع نداریم. قرار است به همه حساب‌‌‌‌ها رسیدگی كنیم.

موارد دیگر: بخاطر بی‌‌‌‌مبالاتی شما "كولیا" از یك درخت بالا رفت و كتش را پاره كرد. 10 تا كسر كنید. همچنین بی‌‌‌‌توجهیتان باعث شد كه كلفت خانه با كفش‌‌‌های "وانیا" فرار كند شما می‌‌بایست چشم‌‌هایتان را خوب باز می‌‌‌‌كردید. برای این كار مواجب خوبی می‌‌‌گیرید.

پس پنج تا دیگر كم می‌‌كنیم.

در دهم ژانویه 10 روبل از من گرفتید...

" یولیا واسیلی ‌‌‌‌‌‌اِونا" نجواكنان گفت: من نگرفتم.

- امّا من یادداشت كرده‌‌‌ام .

- خیلی خوب شما، شاید؟

- از چهل ویك بیست و هفت تا برداریم، چهارده تا باقی می‌‌‌ماند. چشم‌‌‌هایش پر از اشك شده بود و بینی ظریف و زیبایش از عرق می‌‌‌درخشید. طفلك بیچاره!

- من فقط مقدار كمی گرفتم. در حالی كه صدایش می‌‌‌لرزید ادامه داد: من تنها سه روبل از همسرتان پول گرفتم . . . ! نه بیشتر.

- دیدی حالا چطور شد؟ من اصلاً آن را از قلم انداخته بودم. سه تا از چهارده تا به كنار، می‌‌‌كنه به عبارتی یازده تا، این هم پول شما سه‌‌‌تا، سه‌‌‌تا، سه‌‌‌تا . . . یكی و یكی.

- یازده روبل به او دادم با انگشتان لرزان آنرا گرفت و توی جیبش ریخت.

- به آهستگی گفت: متشكّرم!

- جا خوردم، در حالی كه سخت عصبانی شده بودم شروع كردم به قدم زدن در طول و عرض اتاق.

- پرسیدم: چرا گفتی متشكرم؟

- به خاطر پول.

- یعنی تو متوجه نشدی دارم سرت كلاه می‌‌گذارم؟ دارم پولت را می‌‌‌خورم؟ تنها چیزی که می‌‌‌توانی بگویی این است كه متشكّرم؟

- در جاهای دیگر همین مقدار راهم ندادند.

- آن‌‌ها به شما چیزی ندادند! خیلی خوب، تعجب هم ندارد. من داشتم به شما حقه می‌‌زدم، یك حقه‌‌‌ی كثیف. حالا من به شما هشتاد روبل می‌‌‌‌دهم. همه اش این جا توی پاكت برای شما مرتب چیده شده.

ممكن است كسی این قدر نادان باشد؟ چرا اعتراض نكردید؟ چرا صدایتان در نیامد؟

ممكن است كسی توی دنیا این قدر ضعیف باشد؟

لبخند تلخی به من زد كه یعنی بله، ممكن است.

بخاطر بازی بی‌‌رحمانه‌‌‌ای كه با او كرده بودم عذر خواستم و هشتاد روبلی را كه برایش خیلی غیرمنتظره بود پرداختم.

برای بار دوّم چند مرتبه مثل همیشه با ترس گفت: متشكرم!

پس از رفتنش مبهوت ماندم و با خود فكر كردم:

در چنین دنیایی چقدر راحت می‌‌شود زورگو بود... 

(الانم تو جامعه  ما که بدترشه ،امان از تجربه هایه تلخ)

h2o بازدید : 168 جمعه 30 تیر 1391 نظرات (0)
http://erfanm2.persiangig.com/966506l8vqstc84z.gif

 

سکوتم را نکن باور

من آن آرامش سنگین پیش از قهر طوفانم

من آن خرمن

من آن انبار باروتم

که با آواز یک کبریت

آتش میشوم یک سر

هزاران شعله سرخ کنار هم

سکوتم را نکن باور

تمام این قفس ها را

تمام حسرت و این ترس ها را

من به دستانی که میخواهد رها باشد

شکستی سخت خواهم داد!

سکوتم را نکن باور

من آن پرهای بسته منتظر در کنج زندانم

که آواز رهایی

شعر هر روز است زیر لب

سکوتم را نکن باور

من آخر با امید ناب آزادی

تمام بغض ها را

کینه ها را

اندوه ها را

با گلوی یک جهان فریاد آزادی

شکستی سخت خواهم داد

سکوتم را نکن باور

که فردا را همانگونه که میخواهم

همانگونه که باید باشد اما نیست

میسازم

سکوتم را نکن باور

که من آن آرامش سنگین پیش از قهر طوفانم

سکوتم را نکن باور

http://erfanm2.persiangig.com/image/fgf.gif

h2o بازدید : 155 سه شنبه 20 تیر 1391 نظرات (0)

از کنار نیمکت خاطره ها میگذرم ، سکوت می نوازد و درخت شاهد باران عشقم با ترانه باد می خواند . . .
دستم گم کرده راهش را ، بی جهت در جیبم می خزد ، پاهایم سنگین اند ، بار غمی به دوش دارم . . .

با هر گامم زیر پاهایم صدای خش خش رنج پاییز را میشنوم و اشک هایم را پشت سر می گذارم . . .
احساسی ترین
در بدنم جریان دارد حضورش اما با چشمم چیزی جز فاصله نیست . . .
با خودم می گویم به کجا می روم ؟ آن چه اینجا می جویم چیست ؟
در فکر هستم . من و او اینجا و ناگهان با هق هقم دیگر نواختنی نیست . . .

هوا سرد است تنها میگریم ، به یاد شبی که با او خندیدم ، آه من در کنار او و حضورش عاشقانه زیر باران رقصیدم و عطر نابش را بوییدم . . .
خندیدم ، از غم چشمهایش رنجیدم ، همه را پوستم گواه می دهد . . .

عاشقانه ، بی ترس ، بی لرز ، زیر بوسه های آسمان دست هایم را گرفت ، محو گرمای وجودش بودم که در دلم عشقی جاویدان را نوشت . . .

جلوی این نیمکت به درخت شاهد چشم می دوزم ، تنهایم ! اما امروز تکرار میکنم بودنش را و از نبودنش این جا تنها می سوزم . . .

باد سردی می وزد ، دست هایم گم می شوند در جیبم ، تنها به تنهایش و تنهاییم می اندیشم ، چشم های خیسم را می بندم . . .

 

 

h2o بازدید : 165 سه شنبه 20 تیر 1391 نظرات (4)

به او بگویید دوستش دارم با صدایی آهسته

 

آهسته تر از صدای بال پروانه ها

 

به او بگویید دوستش دارم با صدایی بلند

 

بلند تر از صدای پرواز کبوتران عاشق

 

به او بگویید دوستش دارم با هیچ صدایی

 

چون فریاد دوستت دارم

 

نیاز به صدای بلند یا کوتاه ندارد

 

فریاد دوستت دارم را

 

میتوان با تپش یک قلب به تمام جهانیان رساند

 

پس بگذار بدون هیچ شرمی بگویم

h2o بازدید : 176 سه شنبه 20 تیر 1391 نظرات (0)
آدمک آخر دنیاست ، بخند
آدمک مرگ همین جاست، بخند

آن خدایی که بزرگش خواندی
به خدا مثل تو تنهاست، بخند

دستخطی که تو را عاشق کرد
شوخی کاغذی ماست، بخند






فکر کن درد تو ارزشمند است
فکر کن گریه چه زیباست ،بخند

صبح فردا به شبت نیست که نیست
تازه انگار که فرداست ،بخند

راستی آنچه به یادت دادیم
پر زدن نیست که درجاست، بخند

آدمک نغمه آغاز نخوان
به خدا آخر دنیاست، بخند



h2o بازدید : 274 دوشنبه 12 تیر 1391 نظرات (0)





اگر روزی بر سر مزارم آمدی

یک وقت حرف این و آن را برایم نیاوری

کمی از خودت بگو

کمی از عشق تازه ات بگو

بگو که بیشتر از من دوستت دارد

بگو که دشت شقایق مسافر دیگری هم دارد

نگاهی به شمع نیمه جان مزارم کن

سوختنش را ببین بیشتر نگاهش کن

با اینکه میداند لحظه ای دیگر می سوزد و میمیرد

ولی می جنگد تا نیمه جان به دست باد نمیرد

می جنگد تا لحظه ای بیشتر سنگ قبرم را روشن کند

می ماند و می سوزد تا سوختنم را باور کند …

حال لحظه ای به خود نگاه کن
مرا در خاطرات فراموش شده ات پیدا کن

میدانم اثری از اسمم درخاطراتت نیست

میدانم ردپایی از اشک و آهم نیست

عشق من چه بی ارزش و ارزان بود برایت

ارزانتر از ارزانم فروختی به حرف مردمانت

التماس و جان کندنم را ندیدی

ولی دروغ این و آن را خوب شنیدی

برای پرواز آرزوهای مردم

در قفسم انداختی بی آب و گندم

یک عمر در قفس تنگت زندان بودم

مثل قناری جان میدادم و لحظه لحظه از عشقت می سرودم

روزی در قفس را باز کردی و آسمان را نشانم دادی

اما افسوس که هرگز پرواز را یادم ندادی

آسمان من همینجاست کنار چشمانت

اما چشمانت کجاست به دهان پر از دروغ مردمانت

با یک دل پر از امید به سویت پر گشودم

ولی بالهایم را شکستی مرا کشتی در سکوتم

تو که با قصه این مردمان خوابیده ای

چرا با شعر لالایی من از این کابوس بیدار نشده ای

تو که برای این مردمان دل می سوزانی

چه قصه های شومی از سیاهی چشمانت برایم گفته اند

افسوس که نمیدانی

چه تهمت ها از تو بر خیالم نیاورده اند

چه مدرک ها برای اثبات جرمت نساخته اند

عشقت را به صد حرف دنیا نفروشم

ارزان پیدایت نکردم و به دو دنیا نفروشم

کاش میدانستی زندگی بجز گذر عشق ارزش دیگری ندارد

حرف این مردمان بجز رنگ جدایی رنگ دیگری ندارد

کاش چشمان نازت را بر حرف این مردمان می بستی

با عشق من عهد و پیمانی تازه می بستی

ولی افسوس من زیر خاکم

با هزار آرزوی رفته بر بادم

ولی هنوز هم میگویم

دوستت دارم ای عزیز جانم

کاش می فهمیدی



h2o بازدید : 154 دوشنبه 12 تیر 1391 نظرات (0)




در امتداد خیابان زندگی


در تقاطع نگاهمان


دیدم


که سنگفرش گونه هایش


از اشک


خیس، خیس بود



 

h2o بازدید : 162 پنجشنبه 11 خرداد 1391 نظرات (0)

نمیدونم چرا دلم گرفته.

نمیدونم چرا دنیا پره از نامردی.

نمیدونم چرا بارون تند تند میباره.

نمیدونم چرا خستم.

نمیدونم چرا مرگمو ارزو میکنم.

نمیدونم کجام" گم شدم.

نمیدونم چی بگم" چه کار کنم.

نمیدونم چرا بغض گلومو گرفته .

نمیدونم...........................

h2o بازدید : 89 پنجشنبه 11 خرداد 1391 نظرات (0)

بارون می اومد

دستاشو مشت کرده بود

پرسیدم توی مشتت چیه؟

گفت:خودت نگاه کن.

دستاشو گرفتم و آروم باز کردم..

توی دستاش چیزی نبود!

گفتم چیزی نیست که..

دستامو که توی دستاش بود فشرد

گفت:نبود ولی حالا هست

دستام گرم شد.....

و او لبخند زد...

خدایا ...

 


 

 

h2o بازدید : 64 یکشنبه 31 اردیبهشت 1391 نظرات (0)
.
دیدی که رفتم ، دیدی که با کوله باری از غم ، با دلی شکسته رفتم . . .
دیدی که برایم فرقی نداشت ، هر چه بود قلبم بیشتر از تو ارزش داشت
 
، تویی که ارزشت بالاتر از قلب من بود ، تویی که حتی نفسهایم به
 
عشق تو بود حالا برایم هیچکس نیستی !
 
دیدی که رفتم ، گفته بودم اگر مرا بشکنی پشیمان میشوی ، گفته
 
بودم اگر مرا جا بگذاری گم میشوی . . .
حالا من میروم و تو تا هر جا که دوست داری به دنبالم بگرد ، من میروم
 
تا آخر دنیا با کوله باری از درد . . .
دیدی که رفتم ، حالا بماند که با قلبم چه عهدی بستم !
 
دیدی که دلم گرفته بودم و رفتم ، من که قلبت را نشکستم ، گناهی
 
نکرده بودم که دیدم در دام تو اسیر هستم !

h2o بازدید : 76 چهارشنبه 27 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

تا حالا شده عاشق بشی ولی دلت نخواد بدونه؟؟؟؟

تا حالا شده تمام شب گریه کنی بدون اینکه بدونی چرا

دلت بخواد تا صبح بیدار بمونی ولی بدونی به جایی نمی رسی

تا حالا شده رفتنشو تماشا کنی ولی نخوای بره

بعد آروم تو دلت بگی دوست دارم اما نخوای بدونه
تا حالا شده؟؟؟


 

از تـ ُ چـهـ پنهــانـ

گــاهۓ برایـم آنقـدر خواستنـۓ مۓ شوۓ


کـ شـروع مۓ کنم


بـ شمــارش تکـ تکـ ثانیـهـ


براۓ یکـ بار دیگـر رسیـدن


بـ بوۓ تنتــ ...

گاهی
..
زندگی یعنی
دوست داشتن تو
بی هیچ امیدی



با من حرف نمی زنی؟باشد
پاسخ پرسشم نمی دهی؟باشد می نویسم روی کاغذ.اما جوابم را بده "دوستم داری"؟ تو هم تکرار کن روی کاغذ که :"دوستم داری؟

 

h2o بازدید : 70 پنجشنبه 21 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

از شوق به هوا

به ساعت نگاه میکنم

حدود سه نصف شب است

چشم میبندم که مبادا چشمانت را

از یاد برده باشم

و طبق عادت کنار پنجره میروم

سوسوی چند چراغ مهربان

و سایه کشدار شبگردان خمیده

و خاکستری گسترده بر حاشیه ها

و صدای هیجان انگیز چند سگ

و بانگ آسمانی چند خروس

از شوق به هوا میپرم چون کودکیم

و خوشحال که هنوز

معمای سبز رودخانه از دور

برایم حل نشده است

آری از شوق به هوا میپرم

و خوب میدانم

سال هاست که مرده ام ...

 

 

 

h2o بازدید : 153 پنجشنبه 21 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

به خوابی هزار ساله نیازمندم

تا فرسودگی گردن و ساق ها را از یاد ببرم

و عادت حمل درای کهنه ی دل را

از خاطر چشمها و پاها پاک کنم

دیگر هیچ خدایی

از پهنه مرا به گردنه نخواهد رساند

و آسمان غبارآلود این دشت را

طراوت هیچ برفی تازه نخواهد کرد

 

 

 

 

 


 

h2o بازدید : 53 پنجشنبه 21 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

پایان بغض سرکش من ابتدای تو ست.

شبهای من هیشه پر از قصه ها ی تو ست

چه می جویم بگو با من، بگو از تو چه می خواهم

منی که رو به پایانم از تو نمی کاهم

برای با تو بودن ها شروعم رنگ غم دارد

شب تاریک وسرد من فقط روی تو کم دارد

به بالین منهم سر را سراغت از چه کس گیرم

به بستر از غمت میدانم شبی دوراز تو میمیرم

h2o بازدید : 62 یکشنبه 17 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

 

از شوق به هوا

به ساعت نگاه میکنم

حدود سه نصف شب است

چشم میبندم که مبادا چشمانت را

از یاد برده باشم

و طبق عادت کنار پنجره میروم

سوسوی چند چراغ مهربان

و سایه کشدار شبگردان خمیده

و خاکستری گسترده بر حاشیه ها

و صدای هیجان انگیز چند سگ

و بانگ آسمانی چند خروس

از شوق به هوا میپرم چون کودکیم

و خوشحال که هنوز

معمای سبز رودخانه از دور

برایم حل نشده است

آری از شوق به هوا میپرم

و خوب میدانم

سال هاست که مرده ام ...

h2o بازدید : 52 یکشنبه 17 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

حرف نزن

فکر کن...

خوشی هایت مال دیگران

غم هایت مال من

خنده هایت مال دیگران

اشک هایت مال من

آرزو هایت مال دیگران

نفرین هایت مال من

خوبی هات مال دیگران

بدی هات مال من

فکر کن...

این است انصاف عشق!!

 

h2o بازدید : 61 شنبه 16 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

 

من کیم؟
هیچ یادت می آید مرا
جایی مرا دیده ای
آری !!!
من همان غریبه ام که زود آشنا شد
من همان بوسه ی سبزم
که کنار خال رنگینی درج شده
من همانم ٬ یادت آمد؟
من همانم ٬ همکلاس آسمان
دوست تقدیر ٬ دشمن سرنوشت
عاشق باران
یادت آمد؟
من همانم که امید
در فراسوی وجودش پرپر می زد بی رنگ
من همانم که طلوع
از غم دیدارش زودتر سرخ می شد
من همانم ٬ یادت آمد؟
من همانم که دل پروانه
از غم هجرانش به تپش می افتاد
من همانم که عطرش
غم دیوانگی گلها را سر و سامان می داد
یادت آمد؟
همه می شناسند مرا
اگرم یادت نیست
من همانم
هیچکس
یادت آمد؟

**************

تو کیستی؟
هان؟
یادم آمد...
تو همانی که روزی با پاهایت آمدی
و نماندی و رفتی!!!
و من...
من همانم
که روزی با دلم آمدم و ماندم و ماندم و ماندم

h2o بازدید : 74 شنبه 16 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

یه احساسی به تو دارم یه حس تازه و مبهم
یه جوری توی دنیامی که تنها با تو خوشحالم

یه احساسی به تو دارم شبیه شوق و بیخوابی
تو چشمات طرح خورشیده تو این شبهای مردابی


تا دستای تو راهی نیست دارم از گریه کم میشم
تو مرز بین من با تو دارم شکل خودم میشم

مث گلهای بی گلدون هنوزم مات بارونی
تو از دلتنگی دریا توی توفان چی می دونی؟

نمی دونم کجا بودم که رویاهامو گم کردم
که می سوزم که می میرم اگر که از تو برگردم

خودم بودم که می خواستم همه دنیای من باشی
ببین غرق توام اما هنوز می ترسی تنها شی

یه احساسی به تو دارم یه جوری از تو سرشارم
یه کم این حسّو باور کن که بی وقفه دوست دارم

یه احساسی به تو دارم شبیه عشق و دل بستن
تو هم مثل منی اما یه کم عاشق تری از من

 

 

 

 

 

 

h2o بازدید : 162 پنجشنبه 14 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

گینس ...

حالا که دیگر دستم به آغوشت نمیرسد

و بوسیدنت موکول شده

به تمامی روزهای نیامده..

حالا که هر چه دریا و اقیانوس را

از نقشه جهان پاک کردی

مبادا غرق شوم در رویایت

باید اسمم را

در کتاب گینس ثبت کنم

تا همه بدانند

- یک نفر

با سنگین ترین بار دلتنگی

روی شانه هایش -

تو را دوست میداشت

تعداد صفحات : 3

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • خوش آمدید


    http://cloud.addictivetips.com/wp-content/uploads/2011/05/AndroidGlow2.gif



    نرم افزار اندروید سایت شما 24 ساعت در گوشی خود مطالب سایت ما را دارید 

    کلیک کنید


    دوستان عزیز این نرم افزار بر خلاف دیگر نرم افزارهای سایت های سرگرمی تفریحی دیگر که ویروس شناخته میشود توسط آنتی ویروس،این نرم افزار شناخته نمی شود در دانلود نرم افزار های خود دقت کنید


    http://www.hdwallpaper321.com/wp-content/uploads/2014/06/MIUI-Android-Boot-Animation-Moving-Wallpaper.gif



    http://s1.freeupload.ir/i/00041/edjnf47ajcm4.jpg

    بهترین سایت سرگرمی ایران


    ***












    VIP

    هدیه به بازدید کنندگان




    موزیک بسیار زیبا و جدید پیمان زارعی


    با لینک مستقیم


    دانلود با کیفیت 128



    ****




    استخدامی جدید
    آمار سایت
  • کل مطالب : 531
  • کل نظرات : 52
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 760
  • آی پی امروز : 199
  • آی پی دیروز : 11
  • بازدید امروز : 801
  • باردید دیروز : 29
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 6
  • بازدید هفته : 830
  • بازدید ماه : 888
  • بازدید سال : 10,776
  • بازدید کلی : 378,832
  • آخرین ورژن مرورگرها

    Opera browser – My way to go online

    Opera Software logo

    Free download



    Firefox for desktop




    محصولات جدید تبلیغ نشده





    امکانات


    <'>سخن روز